معنی مولیدن مولیدن مولیدَن درنگ کردن، دیر کردن، دیر ماندن، برای مثال بمولیم تا آن سپاه گران / بیایند گردان و جنگ آوران (فردوسی - ۳/۱۳۵) درنگ کردن، دیر کردن، دیر ماندن، برای مِثال بمولیم تا آن سپاه گران / بیایند گُردان و جنگ آوران (فردوسی - ۳/۱۳۵) تصویر مولیدن فرهنگ فارسی عمید