مقدمه ای که به عکس مدعا واقع گردد. (ناظم الاطباء) (اصطلاح منطق) آن قضیه باشد که در وی جزء اول را ثانی و جزء ثانی را اول قرار دهند بر وجهی که ایجاب و سلب و صدق اصل محفوظ باشد نه کلیت و جزئیت و کذب اصل، چنانکه گویند: کل انسان حیوان و بعض الحیوان انسان. (ناظم الاطباء). و رجوع به اساس الاقتباس و حاشیۀ ملا عبداﷲ شود
مقدمه ای که به عکس مدعا واقع گردد. (ناظم الاطباء) (اصطلاح منطق) آن قضیه باشد که در وی جزء اول را ثانی و جزء ثانی را اول قرار دهند بر وجهی که ایجاب و سلب و صدق اصل محفوظ باشد نه کلیت و جزئیت و کذب اصل، چنانکه گویند: کل انسان حیوان و بعض الحیوان انسان. (ناظم الاطباء). و رجوع به اساس الاقتباس و حاشیۀ ملا عبداﷲ شود
سرنگون افتنده و نگونسارشونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سرنگون. نگونسار. (از ناظم الاطباء). منقلب. وارون. وارونه. واژون. واژگون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات شرک و کفر منتکس و نگونسار شود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 312). رجوع به انتکاس شود
سرنگون افتنده و نگونسارشونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سرنگون. نگونسار. (از ناظم الاطباء). منقلب. وارون. وارونه. واژون. واژگون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات شرک و کفر منتکس و نگونسار شود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 312). رجوع به انتکاس شود
دستبندبازنده. (آنندراج). آنکه دست می بازد یعنی دست دیگری را گرفته رقص می کند، چنانکه در قدیم معمول ایرانیان بوده است. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از دعکسه. رجوع به دعکسه شود
دستبندبازنده. (آنندراج). آنکه دست می بازد یعنی دست دیگری را گرفته رقص می کند، چنانکه در قدیم معمول ایرانیان بوده است. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از دعکسه. رجوع به دعکسه شود