سرنگون افتنده و نگونسارشونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سرنگون. نگونسار. (از ناظم الاطباء). منقلب. وارون. وارونه. واژون. واژگون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات شرک و کفر منتکس و نگونسار شود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 312). رجوع به انتکاس شود
سرنگون افتنده و نگونسارشونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سرنگون. نگونسار. (از ناظم الاطباء). منقلب. وارون. وارونه. واژون. واژگون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نیت غزوی دیگر محقق کرد که اعلام اسلام بدان مرتفع گردد و رایات شرک و کفر منتکس و نگونسار شود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 312). رجوع به انتکاس شود
برگردیده شونده و چیزی که اجزای آن به جای یکدیگر شود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). برگردیده شده و زیروزبر گشته و سرنگون شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتکاس شود
برگردیده شونده و چیزی که اجزای آن به جای یکدیگر شود. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). برگردیده شده و زیروزبر گشته و سرنگون شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتکاس شود
آنکه بر دوش می اندازد تیردان و یا کمان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، آنکه در رنج و سختی می افتد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به انتکاب شود
آنکه بر دوش می اندازد تیردان و یا کمان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) ، آنکه در رنج و سختی می افتد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به انتکاب شود
لاغر و نزار، ریسمان گسسته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پیمان و عهد شکسته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، آنکه از حاجت خود به سوی دیگر بر می گردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتکاث شود
لاغر و نزار، ریسمان گسسته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پیمان و عهد شکسته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، آنکه از حاجت خود به سوی دیگر بر می گردد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتکاث شود
سپری کننده باران. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در باران عرضه شده تا سپری شدن باران. (ناظم الاطباء) ، از جایی به جایی رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتکاف شود
سپری کننده باران. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). در باران عرضه شده تا سپری شدن باران. (ناظم الاطباء) ، از جایی به جایی رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتکاف شود
نگونسار. سرنگون. (ناظم الاطباء). ارتکس، انتکس و ارتد، وقع فی شر مانجا منه. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). منهدم. افتاده. (ناظم الاطباء). رجوع به ارتکاس شود، انبوهی کرده و فراهم آمده. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ارتکاس. رجوع به ارتکاس شود
نگونسار. سرنگون. (ناظم الاطباء). ارتکس، انتکس و ارتد، وقع فی شر مانجا منه. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). منهدم. افتاده. (ناظم الاطباء). رجوع به ارتکاس شود، انبوهی کرده و فراهم آمده. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ارتکاس. رجوع به ارتکاس شود