جدول جو
جدول جو

معنی منافرت - جستجوی لغت در جدول جو

منافرت
داوری کردن با هم در حسب و نسب افتخارکردن، داوری در حسب و نسب: (اکنون چون میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (مرزبان نامه. . 1317 ص 97)
تصویری از منافرت
تصویر منافرت
فرهنگ لغت هوشیار
منافرت
((مُ فِ رَ))
در اصل و نسب به هم فخر کردن، از هم نفرت داشتن
تصویری از منافرت
تصویر منافرت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسافرت
تصویر مسافرت
رهسپاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مناکرت
تصویر مناکرت
با هم جنگیدن، کارزار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافات
تصویر منافات
ناسازگاری، تضاد، مخالف هم بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسافرت
تصویر مسافرت
از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافثت
تصویر منافثت
زیر گوشی با کسی حرف زدن، هم راز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافقت
تصویر منافقت
دورویی کردن، نفاق ورزیدن، به هم خیانت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مضافرت
تصویر مضافرت
یکدیگر را یاری کردن، یکدیگر را همراهی و یاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسافرت
تصویر مسافرت
از شهر یا کشوری بشهر و کشور دیگر رفتن سفر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
همدیگر را یاری کردن: ... در مظاهرت دولت و مضافرت دعوت باسلاف و گذشتگان خویش اقتدا کنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافقت
تصویر منافقت
دورویی کردن نفاق ورزیدن، دورویی نفاق
فرهنگ لغت هوشیار
هم چشمی کردن رقابت کردن، برقابت هم بچیزی رغبت کردن، رقابت، رغبت بچیزی برقابت
فرهنگ لغت هوشیار
منافرت در فارسی: تبار نازی تبار ستیزی ستیز در تبار و نژاد داوری کردن با هم در حسب و نسب افتخارکردن، داوری در حسب و نسب: (اکنون چون میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (مرزبان نامه. . 1317 ص 97)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافثت
تصویر منافثت
زیر گوشی گفتن، با هم صحبت کردن، گفتگو مخاطبه: (بمجالست و منافثت اهل آن بقعه... تزجیت ایام نامرادی میکردم) (مرزبان نامه. تهران. . 1317 ص 9)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافتت
تصویر منافتت
جوشیدن (دیگ)، غضبناک شدن خشم گرفتن، جوشش، خشمناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافات
تصویر منافات
از هم جدا بودن، خلاف یکدیگر بودن نقیض هم بودن، جدایی، خلاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناظرت
تصویر مناظرت
مباحثه و مجادله کردن ستیهیدن، مانند شدن، مباحثه و مجادله: (اکنون چون چنین میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (جوامع الحکایات 97: 1) جمع مناظرات توضیح عبارتست از توجه متخاصمین در اثبات نظر خود در مورد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها برای آشکار کردن حق و صواب
فرهنگ لغت هوشیار
کار زار کردن با هم جنگیدن، عبارت ازین است که کوکب روزی اندر خانه کوکب شبی باشد و خداوند خانه اندر برج کوکب روزی یا کوکب شبی اندر خانه کوکب روزی و خداوند خانه اندر برج کوکب شبی (التفهیم. 485)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسافرت
تصویر مسافرت
((مُ فِ رَ))
از شهر یا کشوری به شهر یا کشور دیگر رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مضافرت
تصویر مضافرت
((مُ فَ رَ یا رِ))
همدیگر را یاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منافثت
تصویر منافثت
((مُ فِ ثَ))
زیرگوشی گفتن، با هم صحبت کردن، پچ پچ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منافتت
تصویر منافتت
((مُ فَ یا فِ تَ))
جوشیدن (دیگ)، غضبناک شدن، خشم گرفتن، جوشش، خشمناکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منافات
تصویر منافات
((مُ))
یکدیگر را راندن و دور کردن، مخالفت، ضدیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منافره
تصویر منافره
از هم نفرت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منافر
تصویر منافر
ناخوشایند، آنچه خوش آیند و دلپسند نباشد
فرهنگ فارسی عمید
نازنده: به تبار، در فارسی: رماننده داوری کننده با دیگری در حسب و نسب، افتخارکننده، رماننده نافر مقابل ملائم: (دوم قوت جنباننده که بتایید او حیوان بجنبد و بدانچه ملائم اوست میل کند و از آنچه منافر اوست بگریزد) (چهارمقاله. 11)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منافر
تصویر منافر
((مُ فِ))
داوری کننده با دیگری در حسب و نسب، افتخار کننده، در فارسی، رماننده، نافر، مقابل ملائم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محافظت
تصویر محافظت
پیره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تنافرات
تصویر تنافرات
جمع تنافر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محافظت
تصویر محافظت
حفظ کردن از آسیب، نگه داری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرافدت
تصویر مرافدت
یکدیگر را یاری دادن، معاونت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسافات
تصویر مسافات
جمع واژۀ مسافت، فاصلۀ بین دو مکان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساهرت
تصویر مساهرت
شب را با هم بیدار بودن، شب زنده داری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثافنت
تصویر مثافنت
هم زانو نشستن، کنایه از همنشینی کردن
فرهنگ فارسی عمید