جدول جو
جدول جو

معنی منافثت

منافثت((مُ فِ ثَ))
زیرگوشی گفتن، با هم صحبت کردن، پچ پچ کردن
تصویری از منافثت
تصویر منافثت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با منافثت

منافثت

منافثت
زیر گوشی گفتن، با هم صحبت کردن، گفتگو مخاطبه: (بمجالست و منافثت اهل آن بقعه... تزجیت ایام نامرادی میکردم) (مرزبان نامه. تهران. . 1317 ص 9)
منافثت
فرهنگ لغت هوشیار

منافثت

منافثت
منافثه. هم راز بودن. با یکدیگر محرمانه سخن گفتن. گفتگوی خصوصی با هم داشتن:... بر یک سریر مسرت استرواح مثافنت و منافثت یافتند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 76). هر وقت که یاد کرد لذت منافثت و مثافنت می رود... (منشآت خاقانی ایضاً ص 165). به مجالست و منافثت اهل آن بقعه... تزجیت ایام نامرادی می کردم. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 9). جواذب همتم از مجالست آحاد به منافثت اکابر کشید. (مرزبان نامه ایضاً ص 235). رجوع به منافثه شود
لغت نامه دهخدا

منافست

منافست
هم چشمی کردن رقابت کردن، برقابت هم بچیزی رغبت کردن، رقابت، رغبت بچیزی برقابت
فرهنگ لغت هوشیار

منافرت

منافرت
داوری کردن با هم در حسب و نسب افتخارکردن، داوری در حسب و نسب: (اکنون چون میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (مرزبان نامه. . 1317 ص 97)
منافرت
فرهنگ لغت هوشیار

منافثه

منافثه
زیر گوشی بیخ گوشی سخن گفتن زیر گوشی گفتن، با هم صحبت کردن، گفتگو مخاطبه: (بمجالست و منافثت اهل آن بقعه... تزجیت ایام نامرادی میکردم) (مرزبان نامه. تهران. . 1317 ص 9)
فرهنگ لغت هوشیار