معنی منافتت منافتت((مُ فَ یا فِ تَ)) جوشیدن (دیگ)، غضبناک شدن، خشم گرفتن، جوشش، خشمناکی تصویر منافتت فرهنگ فارسی معین
منافست منافست هم چشمی کردن رقابت کردن، برقابت هم بچیزی رغبت کردن، رقابت، رغبت بچیزی برقابت فرهنگ لغت هوشیار
منافرت منافرت داوری کردن با هم در حسب و نسب افتخارکردن، داوری در حسب و نسب: (اکنون چون میخواهی ساخته باش این مناظره و منافره رالله) (مرزبان نامه. . 1317 ص 97) فرهنگ لغت هوشیار
منافثت منافثت زیر گوشی گفتن، با هم صحبت کردن، گفتگو مخاطبه: (بمجالست و منافثت اهل آن بقعه... تزجیت ایام نامرادی میکردم) (مرزبان نامه. تهران. . 1317 ص 9) فرهنگ لغت هوشیار
منافته منافته منافتت در فارسی: به جوش آمدن: از خشم، جوشیدن دیگ جوشیدن (دیگ)، غضبناک شدن خشم گرفتن، جوشش، خشمناکی فرهنگ لغت هوشیار