جدول جو
جدول جو

معنی ممحی - جستجوی لغت در جدول جو

ممحی
(مَ حی ی)
نبشته و نقش محو شده و پاک کرده شده. (ناظم الاطباء). ممحو. نبشته و نقش پاک کرده شده. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محمی
تصویر محمی
حمایت شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ممضی
تصویر ممضی
امضا شده، قابل اجرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماحی
تصویر ماحی
محو کننده، زایل کننده، نیست و نابود کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماحی
تصویر ماحی
محو کننده، نیست و نابود کننده
فرهنگ لغت هوشیار
موزه بزرگان، جامه زبر نوعی از موزه که صلحا و امرا در پا میکردند (غیاث) : مسحی در پای ور کوه در دست از دور سلام کرد و بنشست. (اوحدی) غیر نعلین و گیوه و موزه غیر مسحی و کفش و پای اوزار. (نظام قاری. 23) توضیح بعضی در ین بیت گلستان: دلقت بچه کار آید و مسحی و مرقع خود را ز عملهای نکوهیده بری دار. یاء نسبت یعنی جامه زبر و خشن که از موی بز خر و شتر میبافتند و صوفیه بتن میکردند
فرهنگ لغت هوشیار
دستینه یافته مهر شده، در گذرانیده دستینه گذار، در گذراننده در گذرانیده، امضا شده بامضا رسیده. در گذراننده، امضا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممشی
تصویر ممشی
پیاده رو
فرهنگ لغت هوشیار
آلت زن (بیشتر در مقام اشاره به دختران خرد سال بکار رود هر گاه مقصود ناز دادن و بتحسین یاد کردن از آن باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممحض
تصویر ممحض
نابیده خالص کرده محض شده
فرهنگ لغت هوشیار
چوبتراش پوسته لیسک از ابزارهای درود گری در تازی نیامده نمکی، نمکین منسوب به ملح نمکی نمکین: (و از گرستن رطوبات زجاجی و ملحی... منحل و مضمحل شد) (سند باد نامه. 291)
فرهنگ لغت هوشیار
گداخته، شیر از جانوران آهنگداز گرم شده گداخته: حدید محمی، شیر اسد. گرم کننده آهن در آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمحی
تصویر قمحی
گندمی گندمگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممحض
تصویر ممحض
((مُ مَ حَّ))
خالص کرده، محض شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممضی
تصویر ممضی
((مُ مْ ضا))
رایج کرده، درگذرانیده، امضا کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممضی
تصویر ممضی
((مُ))
درگذراننده، امضاءکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسحی
تصویر مسحی
((مَ))
نوعی کفش که صلحا و امرا در پا می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماحی
تصویر ماحی
محوکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
Salt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
salé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
chumvi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
asin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
লবণাক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
नमकीन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
salgado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
salato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
salado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
salzig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
zout
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
солоний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
солёный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
słony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ملحی
تصویر ملحی
咸的
دیکشنری فارسی به چینی