جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ممحض

بمحض

بمحض
مُرَکَّب اَز: ’ب’ + محض، بمجرد. در همان آن. در همان وقت. (ناظم الاطباء)، و رجوع به محض شود
لغت نامه دهخدا

ماحض

ماحض
خداوند شیر خالص. و رجل ماحض، مرد آزمند شیر خالص. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

مدحض

مدحض
کسی که لغزاند پای را. (آنندراج). مزلق. (از متن اللغه) ، باطل کننده. (آنندراج). آنکه باطل و بی حاصل می کند. (ناظم الاطباء). ابطال کننده حجت را. (از اقرب الموارد) ، آنکه می چرخاند کعبتین را پس از انداخته شدن. ج، مدحضون. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا