ملک، فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، طایر قدس، امشاسپند، فریشته، طایر فلک، امهراسپند، فروهنده
مَلَک، فِرِشتِه، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، طایِرِ قُدس، اَمشاسپَند، فِریشتِه، طایِرِ فَلَک، اَمَهراَسپَند، فُروهَندِه
ستیهیدن و لجاجت کردن. (از ناظم الاطباء). تماحک. (منتهی الارب). با هم ستیهیدن. (آنندراج). لجاجت کردن و دشمنی کردن. مخاصمه و لجاج کردن. (از اقرب الموارد). با یکدیگر لجاج کردن. (تاج المصادر بیهقی)
ستیهیدن و لجاجت کردن. (از ناظم الاطباء). تماحک. (منتهی الارب). با هم ستیهیدن. (آنندراج). لجاجت کردن و دشمنی کردن. مخاصمه و لجاج کردن. (از اقرب الموارد). با یکدیگر لجاج کردن. (تاج المصادر بیهقی)
رویاروی آشکارا جنگ نمودن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با هم سخت درافتادن در چیزی مانند خوردن و جز آن، با یکدیگر به کاری درافتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پیوسته داشتن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیوسته به کاری داشتن کسی و مال او را خوردن. (از اقرب الموارد) ، بیعانه دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دادن کسی را آنچه درخواست قیمت کرده در بیع. (از اقرب الموارد)
رویاروی آشکارا جنگ نمودن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با هم سخت درافتادن در چیزی مانند خوردن و جز آن، با یکدیگر به کاری درافتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پیوسته داشتن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیوسته به کاری داشتن کسی و مال او را خوردن. (از اقرب الموارد) ، بیعانه دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دادن کسی را آنچه درخواست قیمت کرده در بیع. (از اقرب الموارد)
مماحضت در فارسی: یکرنگی، یگانگی اخلاص ورزیدن، دوستی یگانگی مقابل مماذقت: (... تا ببرکت مخالصت و یمن مماحضت یکبارگی تعسر از کار گشوده شود) (مرزبان نامه. . 1317 ص 135)
مماحضت در فارسی: یکرنگی، یگانگی اخلاص ورزیدن، دوستی یگانگی مقابل مماذقت: (... تا ببرکت مخالصت و یمن مماحضت یکبارگی تعسر از کار گشوده شود) (مرزبان نامه. . 1317 ص 135)
ملایکه و ملائکه در فارسی، جمع ملاک، فرشتگان پیغام ها جمع ملک و ملائک فرشتگان: ( ... و ملایکه باستماع مجلس مبادرت نمودند) (جوامع الحکایات 76: 1) توضیح در فارسی گاه بجای مفرد آید
ملایکه و ملائکه در فارسی، جمع ملاک، فرشتگان پیغام ها جمع ملک و ملائک فرشتگان: ( ... و ملایکه باستماع مجلس مبادرت نمودند) (جوامع الحکایات 76: 1) توضیح در فارسی گاه بجای مفرد آید
مبارکه در فارسی مونث مبارک: همایون فرخ و گندم دراز خوشه مونث مبارک جمع مبارکات: این طبقه بدر دولتخانه مبارکه جمع شده در برابر درگاه رحل اقامت انداختند. یا لیله مبارک قدم. هر شب از شبهای مقدس، شب نیمه شعبان
مبارکه در فارسی مونث مبارک: همایون فرخ و گندم دراز خوشه مونث مبارک جمع مبارکات: این طبقه بدر دولتخانه مبارکه جمع شده در برابر درگاه رحل اقامت انداختند. یا لیله مبارک قدم. هر شب از شبهای مقدس، شب نیمه شعبان