جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ملایکه

ملایکه

ملایکه
مَلَک، فِرِشتِه، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، طایِرِ قُدس، اَمشاسپَند، فِریشتِه، طایِرِ فَلَک، اَمَهراَسپَند، فُروهَندِه
ملایکه
فرهنگ فارسی عمید

ملایکه

ملایکه
ملائکه: تا همه ملایکه را معلوم گشت فضل مصطفا علیه السلام. (تاریخ سیستان ص 39 و 40). و رجوع به ملائکه شود
لغت نامه دهخدا

ملائکه

ملائکه
ملایکه و ملائکه در فارسی، جمع ملاک، فرشتگان پیغام ها جمع ملک و ملائک فرشتگان: ( ... و ملایکه باستماع مجلس مبادرت نمودند) (جوامع الحکایات 76: 1) توضیح در فارسی گاه بجای مفرد آید
فرهنگ لغت هوشیار

ملایمه

ملایمه
ملایمت در فارسی: نرمی ساز گاری آهستگی به عقل ار نه آهستگی کردمی به گفتار خصمش بیا زردمی (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار

ملأکه

ملأکه
پیغام و پیغامبری. (ناظم الاطباء). مَلأَک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به ملأک شود، نامه و مکتوب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ملاحکه

ملاحکه
سخت کردن پیوستگی چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیزی را به چیزی چسباندن. (از اقرب الموارد) ، درآمدن چیزی در چیزی. یقال: لوحک فقار ظهره، ای دخل بعضها فی بعض. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا