معنی مماتنه - لغت نامه دهخدا
معنی مماتنه
- مماتنه
(عَذْوْ) - درنگ و تأخیر نمودن در وام و داردار کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مماده. عذر آوردن و دفعالوقت کردن. (شرح قاموس). دفعالوقت کردن. مماطله. (از اقرب الموارد) ، به نهایت دور کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دور شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دور شدن در پایان. (شرح قاموس) ، معارضه و مباراه: بینهما مماتنه، ای معارضه و مباراه فی کل امر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا