- ملتقی
- دیدار کننده و همدیگر را دیدار کننده
معنی ملتقی - جستجوی لغت در جدول جو
- ملتقی ((مُ تَ))
- دیدار کننده، ملاقات کننده
- ملتقی ((مُ تَ قا))
- محل تلاقی، جای به هم رسیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برگزیننده، برچیننده
پناه جوینده، پناه برنده
دیدار کننده، روبارو شونده
برگزیده، انتخاب شده، منتخب
به خود پیچیده، پیچ خورده، پیچ در پیچ
محل جای به هم رسیدن، جای دیدار کردن، تلاقی
دیدار کننده دیدار شده
پناه برنده
همپرساک دیدار کننده روبرو شونده دیدارکننده
پیچیده پیچ در پیچ بخود پیچنده پیچ در پیچ شونده، نوعی از حرکت نبض که مانند ریسمان پیچیده محسوس شود
سر راهی آنچه که در راه و جز آن پیدا شود. یا طفل ملتقط. کودک سر راهی. آنکه چیزی را در راه و جز آن پیدا کند
دیدار کننده
باتقوا، پرهیزگار، پارسا
پرهیزکار، مومن و نماز گزار
انداخته شده افتاده، نویسیده اندازنده، نویسنده انداخته شده (بر زمین و جز آن)، املا کرده. اندازنده (بر زمین و جز آن)، املا کننده