معنی منتقی
- منتقی
- برگزیده، انتخاب شده، منتخب
واژههای مرتبط با منتقی
منتقی
- منتقی
- برگزیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتقاء شود
منتقی
- منتقی
- آنکه برمی گزیند، آنکه مغز از استخوان برمی آورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به انتقاء شود
منطقی
- منطقی
- بخردانه، خردورز
منتهی
- منتهی
- پایان، ته
منتقد
- منتقد
- خرده گیر
منتقش
- منتقش
- نقش شده، کنده کاری شده
منتقد
- منتقد
- آزموده شده، درم سره و خالص
منتقل
- منتقل
- انتقال یابنده، جا به جا شده
منتقم
- منتقم
- انتقام گیرنده، عقوبت دهنده، کینه کش
