جدول جو
جدول جو

معنی ملتقا

ملتقا
محل جای به هم رسیدن، جای دیدار کردن، تلاقی
تصویری از ملتقا
تصویر ملتقا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ملتقا

التقا

التقا
دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار

ملتجا

ملتجا
پناهگاه، جایی که به آن پناه ببرند، جای امن که از ترس دشمن در آنجا پناهنده شوند، پناه جای
ملتجا
فرهنگ فارسی عمید

التقا

التقا
دیدار کردن، یکدیگر را دیدن، به هم رسیدن، برخورد کردن
التقای ساکنین: در نحو عربی، کنار هم قرار گرفتن دو حرف ساکن در یک یا دو کلمه
التقا
فرهنگ فارسی عمید

ملتجا

ملتجا
پشت و پناه، نگهبان جای پناه پناهاگاه، پناه گرفتن پناهگاه جای پناه
فرهنگ لغت هوشیار

ملتقط

ملتقط
سر راهی آنچه که در راه و جز آن پیدا شود. یا طفل ملتقط. کودک سر راهی. آنکه چیزی را در راه و جز آن پیدا کند
فرهنگ لغت هوشیار