جدول جو
جدول جو

معنی مقتضی - جستجوی لغت در جدول جو

مقتضی
اقتضا کننده، موجب، تقاضا کننده، خواهان
تصویری از مقتضی
تصویر مقتضی
فرهنگ فارسی عمید
مقتضی
تقاضا کننده، درخواست و طلب کننده اقتضا شده، در خور
تصویری از مقتضی
تصویر مقتضی
فرهنگ لغت هوشیار
مقتضی
((مُ تَ ضا))
اقتضا شده، تقاضا شده، درخواست شده، در فارسی لازم، لازمه
تصویری از مقتضی
تصویر مقتضی
فرهنگ فارسی معین
مقتضی
((مُ تَ))
اقتضاکننده، تقاضاکننده، شایسته، درخور، مطابق، موافق، سبب، موجب
تصویری از مقتضی
تصویر مقتضی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مقتضیه در فارسی مونث مقتضی بنگرید به مقتضی مقتضیه در فارسی مونث مقتضی بنگرید به مقتضی مونث مقتضی، جمع مقتضیات مونث مقتضی (-) : (طبقات صاحب منصبان که هر وقت اقتضا نماید بخدمات مقتضیه مامور خواهند شد) (مراه البلدان ج 1 ضمیمه ص 18)، جمع مقتضیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
(پسرانه)
پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مقتدی
تصویر مقتدی
اقتدا کننده، پیروی کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقتفی
تصویر مقتفی
از پی کسی رونده، پیروی کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستضی
تصویر مستضی
طلب کنندۀ روشنایی، روشنایی طلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقتضا
تصویر مقتضا
اقتضا شده، خواست، نیاز، لازمه، درخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
پسندیده، خوب و مرغوب، برگزیده، پسندکرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقتنی
تصویر مقتنی
در تصرف و مالکیت کسی درآمده، کسب شده، به دست آمده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقتضب
تصویر مقتضب
در علم عروض بحری بر وزن مفعولات مستفعلن مفعولات مستفعلن، شعری که بالبدیهه گفته شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
خشنود، برگزیده، لقب حضرت علی (ع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستضی
تصویر مستضی
نور جوینده روشنایی طلب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتدی
تصویر مقتدی
پیروی کننده، اقتدا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتوی
تصویر مقتوی
خدمتکار
فرهنگ لغت هوشیار
سرمایه دار، سرمایه دهنده بدست آمده کسب شده. گرد آورنده (مال) فراهم آورنده ذخیره کننده، لازم گیرنده ملازم (حیا و جز آن)، دارنده مالک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتفی
تصویر مقتفی
از پس آینده سپس آینده از پی کسی رونده در پی در آینده پیروی کننده: (نک پیاپی کاروانها مقتفی زین شکاف در که هست آن مختفی) (مثنوی. نیک. 149: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتضب
تصویر مقتضب
بریده و قطع شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتضا
تصویر مقتضا
رسم الخطی در فارسی برای مقتضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
((مُ تَ ضا))
پسندیده و برگزیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتنی
تصویر مقتنی
((مُ تَ))
فراهم کننده، به دست آورنده، مالک، متصرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتفی
تصویر مقتفی
((مُ تَ))
از پی کسی رونده، در پی در آینده، پیروی کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتضب
تصویر مقتضب
((مُ تَ ضَ))
قطع شده، بریده، شعری که به بدیهه گفته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتدی
تصویر مقتدی
((مُ تَ))
پیروی کننده، کسی که پشت سر امام جماعت نماز خواند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتنی
تصویر مقتنی
یابنده، کسب کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقضی
تصویر مقضی
تمام شده، تمام کرده، رواشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقضی
تصویر مقضی
گزارده شده و تمام کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقضی
تصویر مقضی
((مَ یّ))
روا شده، تمام کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتضیات
تصویر مقتضیات
سزاوار، شایسته، مناسب، لوازم، ضروریات، اقتضا کننده ها
فرهنگ فارسی عمید
جمع مقتضیه، بایستگان در خواسته ها، جمع مقتضیه، بایندگان خواهندگان در فارسی: فرا خور ها انگیزه ها جمع مقتضیه خواهش شده ها طلب شده ها، لوازم: (واعتدال میان متحرکات و سوابق کلام منظوم از مقتضیات وزن است) (المعجم. چا. دانشگاه. 33) جمع مقتضیه: اقتضا کننده ها، شایسته ها، حاجات ضرورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتضی دانستن
تصویر مقتضی دانستن
بایا دانستن شایسته دانستن شایسته دانستن، لازم دانستن: (هر موقع شهربانی مقتضی بداند دوچرخه های کرایه را معاینه خواهد نمود) (مجموعه مقررات و آیین نامه های اداره راهنمایی و رانندگی ص 72)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتضیات
تصویر مقتضیات
جمع مقتضیه، خواهش شده ها، طلب شده ها، لوازم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتضیات
تصویر مقتضیات
جمع مقتضیه، اقتضاکننده ها، شایسته ها، حاجات، ضرورت
فرهنگ فارسی معین