جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مرتضی

مرتضی

مرتضی
منسوب به مرتضی. (ناظم الاطباء). رجوع به مرتضوی شود
لغت نامه دهخدا

مرتضی

مرتضی
پسندیده. (غیاث اللغات، از منتخب اللغات و کنزاللغه) (مهذب الاسماء) (زمخشری). گزیده. مختار. اِرتضاه ُ، اختاره. (از متن اللغه). نعت مفعولی است از ارتضاء:
چون به گورستان روی ای مرتضی
استخوانشان را بپرس از مامضی.
مولوی.
، راضی کرده شده. خشنود شده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ارتضاء شود
لغت نامه دهخدا

مرتضی

مرتضی
دهی است از دهستان عقیلی بخش عقیلی شهرستان شوشتر، در 4هزارگزی جنوب غربی سماله و 14هزارگزی شمال راه شوشتر به مسجد سلیمان، در منطقه کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 250 تن سکنه است. آبش از چشمه و شعبه کارون. محصولش غلات، برنج، خربزه. شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

مرتضی

مرتضی
لقب علی بن ابی طالب است علیه السلام:
خاصه تر این گروه کز دل پاک
شیعت مرتضای کرارند.
ناصرخسرو.
زبدۀ دور عالمی زان چو نبی و مرتضی
بحر عقول را دُری شهر علوم را دَری.
خاقانی.
مرتضی صولتامگر سوی قبر
هدیه چون مرتضی فرستادی.
خاقانی.
رجوع به علی (ابن ابی طالب) شود
لغت نامه دهخدا

مرتضی

مرتضی
کسی که برمی گزیند و اختیار میکند و پسند می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی از ارتضاء. رجوع به ارتضاء شود، راضی. خشنود. (ناظم الاطباء). که چیزی را اختیار کند و بدان قانع و خرسند باشد. رجوع به اقرب الموارد و نیز رجوع به ارتضاء شود
لغت نامه دهخدا