- مغلوب
- آنکه بر وی چیره شده باشند، شکست خورده، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های سه گاه و چهارگاه
معنی مغلوب - جستجوی لغت در جدول جو
- مغلوب
- آنکه بر وی چیره باشند و غلبه کرده و مطیع گشته
- مغلوب ((مَ))
- شکست خورده، غلبه شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مغلوب، آنکه بر وی چیره شده باشند، شکست خورده، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های سه گاه و چهارگاه
مغلوبه در فارسی مونث مغلوب کالیده شکست یافته، در هم آویخته مونث مغلوب: (اسکندر از همه شاهان هخامنشی از حیث رفتار با ملل مغلوبه عقب است) (ایران باستان ج 1943: 2) یا جنگ مغلوبه. جنگی که دو طرف متخاصم در هم ریزند و بهم آویزند
دلپذیر، دل خواه
جلب شده، کشیده شده
ربوده شده، کنده شده
خواسته شده، چیزخواسته شده
وارونه شده، برگردانیده شده، در ادبیات در فن بدیع شعر یا سخنی که در آن کلمات مقدّم و مؤخّر شده یا کلماتی مانند رگ و گر، رقیب و قریب، شارع و شاعر، جادوانه و جاودانه، ابدا و ادبا و امثال این ها به کار برده شده باشد، برای مثال هست انیس و کریم ورنشناسی / زود بخوان باشگونه میرک سینا (امیرعلی یوزی تکین - لغتنامه - مقلوب) ، برگشته، واژگون
ویژگی کسی یا چیزی که موردخشم قرارگرفته
چیزی که به زور و ستم از کسی گرفته شده باشد
ویژگی کسی که غل و زنجیر به گردنش انداخته شده، بسته شده
دوشیده دوشیده شده: و آن فعولی است بمعنی مفعول چنانکه رکوب بمعنی مرکوب و حلوب بمعنی محلوب
ربوده ربوده شده ربوده شده سلب شده
بدار آویخته شده
خواسته و جسته، درخواست شده، خوش آیند، آرزو شده، مرغوب، میل و خواهش
بندی به زنجیر کشیده، تشنه کسی که غل و زنجیر بگردن دستش بسته شده، سخت تشنه
غلط دار
خشم گرفته، آنکه دیگری بر او خشمناک شده
به زور گرفته آنچه که بزور از کسی گرفته شود غصب شده
برگردانیده و باژگونه شده، وارونه
غلط دار
به دارآویخته شده
Advisable, Desirable, Favorable, Pleasant, Desirably
aconselhável, desejável, desejavelmente, favorável, agradável