- مغافصت
- بناگاه گرفتن: (و مرده مردم خوار بمغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تا زند) (مرزبان نامه. تهران چا. 185: 1)
معنی مغافصت - جستجوی لغت در جدول جو
- مغافصت ((مُ فَ صَ))
- ناگاه حمله بردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناگاه بر کسی درآمدن، بی خبر حمله بردن
بی خبر حمله کردن
مغافصه و مغافصت در فارسی: فرنا سگیری (غافلگیری) به ناگاه گرفتن فرنا سگیرانه ناگهانی بنا گاه گرفتن
رهسپاری
هم داستانی، پذیرش
پادافره
ناسازی، نایکسانی، ناسازگاری
بخشودگی
توابع یک شهر یا ناحیه
یکدیگر را به خشم آوردن
کیفر، پاداش، پاداش دادن
ناسازگاری، تضاد، مخالف هم بودن
حفظ کردن از آسیب، نگه داری کردن
یکدیگر را یاری دادن، معاونت کردن
از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن
جمع واژۀ مسافت، فاصلۀ بین دو مکان
با هم سازش کردن، همراه شدن، سازگاری
زیر گوشی با کسی حرف زدن، هم راز شدن
هم زانو نشستن، کنایه از همنشینی کردن
دوستی بی آلایش، با کسی دوستی خالص داشتن
دوستی کردن با کسی، دوستی پاک با کسی داشتن
دورویی کردن، نفاق ورزیدن، به هم خیانت کردن
رو به رو شدن با دشمن و زد و خورد کردن، دفاع کردن
یکدیگر را یاری کردن، یکدیگر را همراهی و یاری کردن
به یکدیگر ضربه و لطمه زدن، همدیگر را طرد کردن یا کشتن
یکدیگر را راندن و دور کردن، از کسی حمایت و طرف داری کردن، دفاع کردن، سهل انگاری در انجام کاری، تعلّل کردن
با هم دوست و رفیق شدن، همراه و همسفر بودن، همراهی و ملاطفت
مجالست کردن همزانو نشستن، ... تو فیر علما و تبرک بمجالست ارباب ورع و مثافنت صلحا از ملوک عالم ممتاز گردانیده است، یاری کردن
مراقبت، نگاهبانی کردن، مواظبت، مداومت، حفظ کردن، مراعات
مدافعه: خداوند عالم را بمرافعت و مخالفت ایشان رکاب همایون بباید رنجانید و کار دشمن ضعیف داشت
بی ریا، دوستی خالص
جمع مخافه، ترس ها بیم ها جمع مخافت