ناگاه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). به ناگاه گرفتن و بر غفلت کسی را آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ بعد شود
ناگهان. ناگهانی. غفلهً. بغتهً. فجاءهً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پای از حریم حرمت بیرون نهند و مغافصهً آنچه کنکاج کرده اند به اتمام رسانیده... (جهانگشای جوینی). لشکر با مقامگاهها شده مانند برق از میغ قاصد او شد و مغافصهً او را فروگرفت. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 48). اگتای قاآن مواطات کرده با چند شاهزاده همداستان شدند که مغافصهً غدری نمایند. (تاریخ وصاف چ لیدن ص 22). و رجوع به مادۀ قبل شود
مغافصه. ناگاه گرفتن. و رجوع به مغافصه و مغافصه شود. - به مغافصت، بناگهان. ناگهان. غفلهً: مردۀ مردم خوار به مغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تازند. (مرزبان نامه)
نبرد کردن به دور انداختن کمیز. یقال: نافصه، ای قال بل و ابول فننظر اینا ابعد بولا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نبرد کردن به دور انداختن بول. (از ذیل اقرب الموارد)