جدول جو
جدول جو

معنی مغازی - جستجوی لغت در جدول جو

مغازی
مغزاها، مقصودها، مراد ها، مربوط به مغز ها، باریکه های از پارچه که در کناره های یخه یا سر آستین یا میان دو لبه های دوختنی بگذارند ها و بدوزند، جمع واژۀ مغزا
تصویری از مغازی
تصویر مغازی
فرهنگ فارسی عمید
مغازی
جمع مغزی، دینرزم ها، جنگ ها، رزمنامه ها
تصویری از مغازی
تصویر مغازی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجازی
تصویر مجازی
هس تنما
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مغاکی
تصویر مغاکی
آبیسال
فرهنگ واژه فارسی سره
منسوب به آغاز ابتدایی بدوی، جانور و گیاه تک یاخته، جمع آغازیان موجوداتی که دارای یک یاخته هستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موازی
تصویر موازی
هم راستا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
جزادهنده، پاداش دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغازه
تصویر مغازه
دکّان، جایی سرپوشیده در کنار بازار یا خیابان یا کوچه که کالاهایی در آنجا برای فروش آماده سازند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمازی
تصویر غمازی
غماز بودن، سخن چینی، برای مثال میسرت نشود سرّ عشق پوشیدن / که عاقبت بکند آب دیده غمازی (سعدی۲ - ۵۱۸)، ناز و عشوه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخازی
تصویر مخازی
خزی ها، رسوایی ها، خواری ها، جمع واژۀ خزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمازی
تصویر غمازی
سخن چینی غمز نمیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
یعنی غیر حقیقی، ضد حقیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخازی
تصویر مخازی
این واژه در مرزبان نامه آمده: (مخازی احوال ایشان) گویا به جای مخاز که رمن مخازاه است رسوایی ها مایه های رسوا یی جمع مخزات (مخزاه) : پادشاه که از مقابح افعال کار داران و مخازی احوال ایشان رفاده تعامی بردیده بصیرت خویش بندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغمزی
تصویر مغمزی
در تازی نیامده کیسه کشی کارگری گرمابه دلاکی کیسه کشی (در حمام)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مغنی، جایباش ها چاره ها منسوب به مغان، شرابی که زردشتیان عمل آورده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغازه
تصویر مغازه
دکان بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغازم
تصویر مغازم
جمع مغزم، تاوان ها وام ها
فرهنگ لغت هوشیار
همسویه، رو با رو مقابل برابر، دو خط یا دو سطح که تمام نقاط برابر آنها نسبت بیکدیگر بیک فاصله باشند و هر قدر آنها را امتداد دهیم بهم نرسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغازی
تصویر آغازی
((گَ))
ابتدایی، بدوی، جانور و گیاه تک یاخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غمازی
تصویر غمازی
((غَ مُ))
سخن چینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
((مَ))
غیرحقیقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغانی
تصویر مغانی
((مَ))
جمع معنی، منازل، چاره ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغانی
تصویر مغانی
جمع مغینه، زنان سرود، گوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغازه
تصویر مغازه
((مَ زِ))
دکان، انبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موازی
تصویر موازی
((مُ))
برابر، روبرو، دو خطی که فاصله بین شان به یک اندازه باشد و هرچقدر امتداد داده شوند به هم نرسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغانی
تصویر مغانی
جا، منزل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موازی
تصویر موازی
رو به رو، برابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
ویژگی آنچه به صورت مجاز به کار رفته باشد، غیرحقیقی، غیرواقعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجازی
تصویر مجازی
Allowable, Virtual, Metaphoric
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موازی
تصویر موازی
Parallel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
permitido, metafórico, virtual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
zulässig, metaphorisch, virtuell
دیکشنری فارسی به آلمانی
dozwolony, metaforyczny, wirtualny
دیکشنری فارسی به لهستانی