- مصادیق (مَ)
جمع واژۀ مصداق. (یادداشت مؤلف). رجوع به مصداق شود
معنی مصادیق - جستجوی لغت در جدول جو
- مصادیق
(در قوامیس معتبر یاد نشده) :، جمع مصداق، گواهان راست راستگویان راستنمایان جمع مصداق. توضیح در قوامیس معتبر یاد نشده
- مصادیق ((مَ))
جمع مصداق
- مصادیق
مصداق ها
متضاد: مفاهیم
متضاد: مفاهیم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مَ)
لغت نامه دهخدا
سنگهای بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : جعل (الخردل) فی المصالیق التی فیها جلاء مثل السلق... (ابن البیطار)، شتران سبک و چالاک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
مصادمه و مصادمت در فارسی: به هم زدن به همم خوردن کوست همکوبش هماسیبی با یکدیگر برخورد کردن بهم صدمه زدن، برخورد تصادم، جمع مصادمات
مصادقه و مصادقت در فارسی: رو راستی همدوستی دوستی کردن با یکدیگر، دوستی وداد
جمع مخراق، فوته های پیچیده، کار بران سر انجام دهندگان، جوانمردان، دهشمندان، نیک بالایان، گاوان جمع مخراق. سخاوتمندان اشخاص سخی جوانمردان، مردان نیکو اندام، اشخاص کاربر، آنچه کودکان با آن بازی کنند، گاوان دشتی
مصادقه: ایلگ خان از سلجوقیان خایف شده بود پیش محمود بحکم مصاهرت و مصادقت که از جانبین سلسله وداد و اتحاد منعقد بود کسی فرستاد
مصادفه در فارسی: یافتن، دویدن، بر خورد کردن با این مانک در تازی نیامده برخورد کردن با کسی
ماران به گونه رمن، جمع غیداق، نا برنایان نا بالندگان: نرینه خوشخویان: مرد
مطالبه، تاوان گرفتن، بازگیری، تاوان جرم ستانیدن، مال کسی را بزور ضبط کردن
