جدول جو
جدول جو

معنی مصادفه

مصادفه
برخورد کردن با کسی، یافتن و دیدن چیزی
تصویری از مصادفه
تصویر مصادفه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مصادفه

مصادفه

مصادفه
مصادفه در فارسی: یافتن، دویدن، بر خورد کردن با این مانک در تازی نیامده برخورد کردن با کسی
فرهنگ لغت هوشیار

مصادفه

مصادفه
مصادفه. ملاقات و مقابلی و روبرویی، دچارشدگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مصادفه

مصادفه
یافتن کسی را و دیدن. (منتهی الارب). یافتن کسی را و ملاقات کردن او را. (ناظم الاطباء). برخورد کردن با کسی. یافتن و دیدن. (آنندراج). یافتن. (تاج المصادر بیهقی). ملاقی شدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

مصادره

مصادره
مال کسی را به زور ضبط کردن، جریمه و تاوان گرفتن، بازگیری، بازخواست
مصادره
فرهنگ فارسی عمید

مرادفه

مرادفه
مرادفه و مرادفت در فارسی ترک نشینی (ترک پارسی است و افزوده بر خود که بر سر نهند برابر است با بخشی یا بری از چیزی چون بخشی از زین یا پالان) پشت نشینی، همردگی، دنبال روی سپس روی ردیف کسی سوار شدن برترک اسب کسی نشستن، از پس دیگری رفتن پیوسته، اتصال بود برجعت چنانکه سفلی راجع بپیوندد بر علوی راجع و از بهر آنکه حال هر دو یکسانست رد نبود میان ایشان و گرمیانت ایشان قبول اوفتد دلالت کند بر نیکو شدن کارهای تباه شده
فرهنگ لغت هوشیار

مصادمه

مصادمه
مصادمه و مصادمت در فارسی: به هم زدن به همم خوردن کوست همکوبش هماسیبی با یکدیگر برخورد کردن بهم صدمه زدن، برخورد تصادم، جمع مصادمات
فرهنگ لغت هوشیار