مصادقه مصادقه مصادقه و مصادقت در فارسی: رو راستی همدوستی دوستی کردن با یکدیگر، دوستی وداد فرهنگ لغت هوشیار
مصادقه مصادقه راست گویی کردن با کسی. (ناظم الاطباء) ، همدیگر دوستی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). با یکدیگر دوستی داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). مخادنه. (تاج المصادر) ، به راستی دوستی کردن با کسی. (ناظم الاطباء). صداق. (آنندراج) لغت نامه دهخدا
مصادمه مصادمه مصادمه و مصادمت در فارسی: به هم زدن به همم خوردن کوست همکوبش هماسیبی با یکدیگر برخورد کردن بهم صدمه زدن، برخورد تصادم، جمع مصادمات فرهنگ لغت هوشیار
مصادقت مصادقت مصادقه: ایلگ خان از سلجوقیان خایف شده بود پیش محمود بحکم مصاهرت و مصادقت که از جانبین سلسله وداد و اتحاد منعقد بود کسی فرستاد فرهنگ لغت هوشیار