جدول جو
جدول جو

معنی مصادمه

مصادمه
به یکدیگر خوردن و همدیگر را کوفتن، به هم صدمه زدن
تصویری از مصادمه
تصویر مصادمه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مصادمه

مصادمه

مصادمه
مصادمه و مصادمت در فارسی: به هم زدن به همم خوردن کوست همکوبش هماسیبی با یکدیگر برخورد کردن بهم صدمه زدن، برخورد تصادم، جمع مصادمات
فرهنگ لغت هوشیار

مصادمه

مصادمه
مصادمت. (ناظم الاطباء). کوس. بر هم زدن. (یادداشت مؤلف) ، مدافعه. مزاحمت. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مصادمت در همه معانی شود
لغت نامه دهخدا

مصادمه

مصادمه
همدیگر کوفتن و بر هم زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). با یکدیگر به هم واکوفتن. (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). به یکدیگر واکوفتن. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا

مصادره

مصادره
مال کسی را به زور ضبط کردن، جریمه و تاوان گرفتن، بازگیری، بازخواست
مصادره
فرهنگ فارسی عمید

مصادقه

مصادقه
مصادقه و مصادقت در فارسی: رو راستی همدوستی دوستی کردن با یکدیگر، دوستی وداد
فرهنگ لغت هوشیار