- مشعث
- تشعیث، متفرق، پراکنده
معنی مشعث - جستجوی لغت در جدول جو
- مشعث
- متفرق پراکنده، ژولیده شده آشفته گردانیده، مفعولن چون از فاعلاتن خیزد آنرا مشعث خوانند
- مشعث ((مُ شَ عَّ))
- پراکنده، ژولیده شده، آشفته گردانیده، در علم عروض «مفعولن» چون از «فاعلاتن» خیزد، آن را مشعث خوانند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ژولیده موی
کم خوری کم خوراکی، ستدن ستاندن
اشعار کننده، خبر دهنده، آگاه کننده
محل قربانی و اجرای مناسک حج
علامت، نشانه
قوۀ ادراک
علامت، نشانه
قوۀ ادراک
چراغدان، جاچراغی، جایی یا ظرفی که در آن چراغ بگذارند، مطلق چراغ، جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، چراغ واره، چراغ بره، فانوس، مردنگی، قندیل، چراغ بادی، چراغبانه، چروند، چراغ پرهیز
مکان بعثت و زمان بعثت، روز بیست و هفتم رجب که در آنروز حضرت رسول اکرم (ص) به نبوت از طرف خدا مبعوث شدند
پراکنده پریشان متفرق
قندیل بزرگ مشبک و پایه دار که شبها در جلو پادشاهان و امرا کشند و نیز در عروس کشی پیشاپیش عروس کشند
اشعار کننده، خبر دهنده و آگاه کننده
شاخه راه راه کوهستانی در غاله مته مته بند زنی راه طریق، جمع مشاعب
راه، طریق
پراکنده، پریشان
مکان یا زمان بعثت، کنایه از روز بیست و هفتم ماه رجب که روز بعثت پیامبر اسلام است
پراکنده در هم ژولیده، پراکندگی در کار، ژولیده موی شدن ژولیده موی
پراکندگی کار و خلل در آن