خبردهنده. (غیاث). اشعارکننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آن که خبر میدهد و آگاه میکند. خبردهنده و آگاه کننده و اشعارنماینده. (ناظم الاطباء). - مشعر کردن، آگاه کردن و خبر دادن. (ناظم الاطباء). ، موی دار. (ناظم الاطباء). با موی و موی دار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و از این ناحیت (ناحیت عرب) ... ادیم و ریگ مکی و سنگ فسان و نعلین مشعر و ملمع خیزد. (حدود العالم چ دانشگاه ص 165). و از وی (از صعده) ادیم خیزد بسیار و نعلین، یعنی مشعر. (حدودالعالم ص 166)