- مستفرغ
- جای خالی کردن چیزها
معنی مستفرغ - جستجوی لغت در جدول جو
- مستفرغ
- جای استفراغ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع مستفرغه: آنچه بدن را تهی سازد مانند مسهل و دوای قیء و مدر و فصد و جز آن
قی کردن
بهره مند
خاور شناس
رهسپاری
ناپسند، نفرت انگیز
پاک دامن، پارسا، زن
عالی، ممتاز، گران بها
تازه، نو، شگفت، طرفه، عجیب
استخراج کننده، بیرون آورنده
غریب شمرده، عجیب وغریب، بیگانه
از شهری به شهر دیگر رفتن، سفر کردن
کسی که طلب فیض بکند، استفاضه کننده
تدارک شده، تلافی شده، رفع توهم شده
حقوق و مواجب دائمی و همیشگی، ماهیانه
کسی که استغفار می کند، آمرزش خواهنده
استفاده کننده، فایده گیرنده، بهره مند، کسی که طلب بهره و فایده بکند
ظریف، زیبا، چیزی که ظریف و زیبا ساخته شده
بالا آوردن غذای خورده شده از معده، قی کردن، غذای بالاآورده شده از معده
استفاده شده، برگرفته، به دست آمده، حاصل شده
غوطه ورشونده، فرورونده در آب، کسی که سخت سرگرم کاری باشد
کسی که از اعراب تقلید می کند، عجم داخل شده در میان اعراب
مسافرت در فارسی جرمزه وشتارش راهی گشتن
از شهر یا کشوری بشهر و کشور دیگر رفتن سفر کردن
وامدار
تدارک شده، جبران شده، عاید شدن، بمقام وصل رسیدن ساختاریده (از ریشه پهلوی) آماده شده، پاینوشت پاینامه، روشن گشته تدارک شده جبران شده، رفع تو هم شده، ذیلی بر کتاب یا رساله یامقاله که درآن بعض نکات شرح شود، استدراک در فن استیفا عبارت بود از تفاوتی که بهنگام مقابله نسخه مشرف بانسخه عامل ابر اثر فوت یا غیبت کسی که محصول یا مزروعی باید عاید وی گردد حاصل میگردیده و بعبارت دیگر چون کسی که باید از محصول یا مزروع بهره مند گردد در میان نبوده آنچه بوی تعلق میگرفته صرفه پرداخت کننده می گردیده و این بظاهر مستدرک نامیده میشده است
مامور تعیین و وصول مالیات ارضی بدرد آورده شده، بیرون کرده شده
خندنده گزافخند، خور بر شناس (خور بر مغرب) باور نکردنی دور از باور غریب شمرده شگفت دانسته: و از آن تاریخ علوم مستطرف و فنون مستحدث و صنایع مستغرب که حکماء اروپا اساس آنها را. . بر پا ساخته بودند. . انتشار همی گرفت. کسی که بزبانها و آداب و عادات غربیان (اروپاییان و آمریکاییان) آگاه است مقابل مستشرق، جمع مستغربین
گشن خواهنده، دشنامگوی، سخن زشت آورنده عجمی که داخل عرب شود، عجمی که تقلیدعرب کند عرب نما، سخن زشت عربی آورنده، جمع مستعربین
ظریف ساخته شده، ظریف زیبا. یا صنعت مستطرف. هنر زیبا
خانه زاد، نو بر نو رس، شگفت، بر گزیده نازکساخت درمک (ظریف) تازه نو، شگفت عجیب طرفه، برگزیده منتخب
خاور شناس