معنی مستشرف - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مستشرف
مستشرف
مستشرف
در نگرنده، بلند، چیره آنکه چیزی را تحت نظر خود قرار میدهد، مسلط، مرتفع بلند
فرهنگ لغت هوشیار
مستشرف
مستشرف
نعت فاعلی از استشراف. ستم کننده در حق کسی، چشم بردارنده برای نگریستن در چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، مرتفع. (اقرب الموارد). افراشته و راست و بلند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مستشرف
مستشرف
نعت مفعولی از استشراف. رجوع به استشراف شود، مرتفع. گرانبها. قیمتی: کالۀ معیوب و قلب کیسه بر کالۀ پر سود و مستشرف چو در. مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
مستظرف
مستظرف
ظریف ساخته شده، ظریف زیبا. یا صنعت مستطرف. هنر زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
مستطرف
مستطرف
خانه زاد، نو بر نو رس، شگفت، بر گزیده نازکساخت درمک (ظریف) تازه نو، شگفت عجیب طرفه، برگزیده منتخب
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.