آن که با چوبدستی می زند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، گردنگش و یاغی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کار مشکل و دشوار و در پیجان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعصی شود
آن که با چوبدستی می زند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، گردنگش و یاغی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کار مشکل و دشوار و در پیجان. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعصی شود
نعت فاعلی از استعصام. آنکه سخت می گیرد چیزی را و ضبط می کند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). مستمسک و چنگ درزننده به کسی یا به چیزی. (اقرب الموارد). - مستعصم باﷲ، چنگ درزننده و آویزنده و مستمسک به خداوند. رجوع به استعصام شود
نعت فاعلی از استعصام. آنکه سخت می گیرد چیزی را و ضبط می کند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). مستمسک و چنگ درزننده به کسی یا به چیزی. (اقرب الموارد). - مستعصم باﷲ، چنگ درزننده و آویزنده و مستمسک به خداوند. رجوع به استعصام شود
نعت فاعلی از استعلاء. بلند و بلند برآمده. (منتهی الارب). مرتفع، بالارونده، غلبه کننده. (اقرب الموارد) ، حروف مستعلی یا استعلاء، هفت حرف است از حروف الفبا یعنی: خ، ص، ض، ط، ظ، غ، ق. و رجوع به مستعلیات و مستعلیه شود، در اصطلاح احکام نجوم، کوکبی که استعلا دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به استعلاء شود
نعت فاعلی از استعلاء. بلند و بلند برآمده. (منتهی الارب). مرتفع، بالارونده، غلبه کننده. (اقرب الموارد) ، حروف مستعلی یا استعلاء، هفت حرف است از حروف الفبا یعنی: خ، ص، ض، ط، ظ، غ، ق. و رجوع به مستعلیات و مستعلیه شود، در اصطلاح احکام نجوم، کوکبی که استعلا دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به استعلاء شود