مستعفی مستعفی نعت فاعلی از استعفاء. استعفادهنده. استعفا داده. برکناری خواه از شغلی. - مستعفی شدن، استعفا دادن. رجوع به استعفاء شود لغت نامه دهخدا
مستشفی مستشفی بیمارِستان، جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمار خانهشِفا خانه، دارُ الشِّفا، مارِستان، بیمارِسان، هَروانه گَه فرهنگ فارسی عمید