جدول جو
جدول جو

معنی مستعفی

مستعفی((مُ تَ))
طلب عفو کننده، استعفا کننده
تصویری از مستعفی
تصویر مستعفی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مستعفی

مستعفی

مستعفی
نعت فاعلی از استعفاء. استعفادهنده. استعفا داده. برکناری خواه از شغلی.
- مستعفی شدن، استعفا دادن. رجوع به استعفاء شود
لغت نامه دهخدا

مستشفی

مستشفی
بیمارِستان، جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمار خانه
شِفا خانه، دارُ الشِّفا، مارِستان، بیمارِسان، هَروانه گَه
مستشفی
فرهنگ فارسی عمید