تأنیث مستعرب که نعت فاعلی است از مصدر استعراب. غیر عرب در عرب درآمده و مانا به عرب شونده. و عرب غیرخالص و بیابانی شونده. (منتهی الارب). غیرعربهایی که در عرب داخل شده اند و عرب خالص نیستند و گویند مستعربه آنهایی هستند که به زبان اسماعیل بن ابراهیم سخن گویند و آن زبان مردم حجاز و اطراف آن است. (اقرب الموارد). عرب نه خالص. (دهار) (مهذب الاسماء). تازیان که نه خالص باشند. عرب که خالص نباشد. متعربه. عدنانیان. مقابل عرب بائده. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مستعرب و استعراب شود، مسیحیان اندلس که به آداب عربی مؤدب بودند. رجوع به کلمه مزاربه در دائره المعارف اسلام شود. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
تأنیث مستعرب که نعت فاعلی است از مصدر استعراب. غیر عرب در عرب درآمده و مانا به عرب شونده. و عرب غیرخالص و بیابانی شونده. (منتهی الارب). غیرعربهایی که در عرب داخل شده اند و عرب خالص نیستند و گویند مستعربه آنهایی هستند که به زبان اسماعیل بن ابراهیم سخن گویند و آن زبان مردم حجاز و اطراف آن است. (اقرب الموارد). عرب نه خالص. (دهار) (مهذب الاسماء). تازیان که نه خالص باشند. عرب که خالص نباشد. متعربه. عدنانیان. مقابل عرب بائده. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مستعرب و استعراب شود، مسیحیان اندلس که به آداب عربی مؤدب بودند. رجوع به کلمه مزاربه در دائره المعارف اسلام شود. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
مؤنث مستحیل که نعت فاعلی است از مصدر استحاله، کمان کژ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، زمین کشت که یک سال یا بیشتر زراعت نشده باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مستحاله. و رجوع به مستحاله شود
مؤنث مستحیل که نعت فاعلی است از مصدر استحاله، کمان کژ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، زمین کشت که یک سال یا بیشتر زراعت نشده باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مستحاله. و رجوع به مستحاله شود
زنی که درخواست کند گیسوی او را به گیسوی زنی دیگر پیوند کنند. (از اقرب الموارد). آن زن که بر موی وی پیوند کنند. (آنندراج). زن که گیسوی عاریت دارد. زن با گیسوی عاریت. مقابل واصله. زن که گیسوی عاریت سازد. حدیث: لعن اﷲ الواصله و المستوصله. و رجوع به استیصال شود
زنی که درخواست کند گیسوی او را به گیسوی زنی دیگر پیوند کنند. (از اقرب الموارد). آن زن که بر موی وی پیوند کنند. (آنندراج). زن که گیسوی عاریت دارد. زن با گیسوی عاریت. مقابل واصله. زن که گیسوی عاریت سازد. حدیث: لعن اﷲ الواصله و المستوصله. و رجوع به استیصال شود
مستاکله در فارسی مونث مستاکل بنگرید به مستاکل مونث مستاکل، کسانی که اموال ضعفا را غصب کنند: و اطماع مستاکله و تصرفات باطله را ازآن متنقطع گردانید)، ظالمان سمگران: و طغرل وینالیان میگفتند که ری و جبال و گرگان پیش ماست و مشتی مستاکله و دیلم و کردند
مستاکله در فارسی مونث مستاکل بنگرید به مستاکل مونث مستاکل، کسانی که اموال ضعفا را غصب کنند: و اطماع مستاکله و تصرفات باطله را ازآن متنقطع گردانید)، ظالمان سمگران: و طغرل وینالیان میگفتند که ری و جبال و گرگان پیش ماست و مشتی مستاکله و دیلم و کردند
مونث مستعرب و تازی زده، تازی نما، بیابانی شونده مونث مستعرب: یاجماع ایمه این علم احداث مستعربه و متاخران شعرا جزآنچ صحیح اللفظ ظاهر الجواز باشد تقیل ایشان نشایدکرد... . یا عرب مستعربه. عرب غیر خالص مقابل عرب عاریه
مونث مستعرب و تازی زده، تازی نما، بیابانی شونده مونث مستعرب: یاجماع ایمه این علم احداث مستعربه و متاخران شعرا جزآنچ صحیح اللفظ ظاهر الجواز باشد تقیل ایشان نشایدکرد... . یا عرب مستعربه. عرب غیر خالص مقابل عرب عاریه