جدول جو
جدول جو

معنی مستاکله

مستاکله
کسانی که مال مردم را تصرف می کنند، مفت خوران
تصویری از مستاکله
تصویر مستاکله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مستاکله

مستاکله

مستاکله
مستاکله در فارسی مونث مستاکل بنگرید به مستاکل مونث مستاکل، کسانی که اموال ضعفا را غصب کنند: و اطماع مستاکله و تصرفات باطله را ازآن متنقطع گردانید)، ظالمان سمگران: و طغرل وینالیان میگفتند که ری و جبال و گرگان پیش ماست و مشتی مستاکله و دیلم و کردند
فرهنگ لغت هوشیار

مستأکله

مستأکله
مستأکله. آنکه از خوردن مال یتیمان و ضعیفان زندگی کند. مفت خوران. مال مردم خوران: طغرل و ینالیان میگفتند که ری و جبال و گرگان پیش ماست و مشتی مستأکلۀ دیلم و کردند. (تاریخ بیهقی ص 582). رسوم جابره برانداخت و اطماع مستأکله از ضعفا و رعیت کوتاه گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 62). او در اکتساب خیرات.... و رفع رسوم جایره و سد اطماع مستأکله و احسان بر کافۀ خلق... بیفزود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 315). به ولایت بدعتها احداث فرمود و مال ولایت به دست مستأکله بازداد. (تاریخ طبرستان). اطماع مستأکله وتصرفات باطله از آن منقطع گردانید. (المعجم ص 16). و هیچ آفریده را مجال نماند که بی حساب انگشت فرا آب زند و اطماع مستأکله برنده شد. (جهانگشای جوینی). چنانکه هر سال مبلغ ده هزار دینار محصول و مستغلات و موقوفات بوده و اکنون آن را بکلی مستأکله ربوده. (ترجمه محاسن اصفهان ص 142). و رجوع به مستأکله شود
لغت نامه دهخدا

مستأکله

مستأکله
مستأکله. کسانی که مال ضعیفان و یتیمان را بگیرند و با آن زندگی کنند. (اقرب الموارد). ظالمان و ستمگران و خورندگان مال مردم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مستاکل

مستاکل
نواله خواه خوراکخواه، روزی برنده تاراجنده خواهنده اکله (لقمه طعام) ازکسی، گیرنده مال ضعیفان
فرهنگ لغت هوشیار

مستعارله

مستعارله
عاریت آورده شده برای او، در علوم ادبی در بیان، کلمه ای که به مستعارمنه تشبیه می شود
مستعارله
فرهنگ فارسی عمید

دست کله

دست کله
تسمه یا ریسمانی که با آن دست های اسب یا استر را ببندند، شبیه و نظیر
دست کله
فرهنگ فارسی عمید