جدول جو
جدول جو

معنی مستطاع - جستجوی لغت در جدول جو

مستطاع
امری که در استطاعت و توانایی کسی باشد، فرمان بردار، مطیع
تصویری از مستطاع
تصویر مستطاع
فرهنگ فارسی عمید
مستطاع
چیزی که بدست آید و در ید قدرت شخص باشد
تصویری از مستطاع
تصویر مستطاع
فرهنگ لغت هوشیار
مستطاع
((مُ تَ))
چیزی که به دست آید و در ید قدرت شخص باشد
تصویری از مستطاع
تصویر مستطاع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستطاعه
تصویر مستطاعه
فرمانبردار در دسترس توانکرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستطیع
تصویر مستطیع
توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستطاب
تصویر مستطاب
پاک و پاکیزه، عنوان محترمانه در خطاب به شخص، خوشایند، شایسته مثلاً کتاب مستطاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستطیع
تصویر مستطیع
توانگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستطاب
تصویر مستطاب
خوش و نیکو و پسندیده و شایسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستطیع
تصویر مستطیع
((مُ تَ))
توانگر، کسی که استطاعت و توانایی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستطاب
تصویر مستطاب
((مُ تَ))
خوش و نیکو، پسندیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استفاع
تصویر استفاع
برانگیختگی، تاسه مندی، لاغری، دگر رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیطاع
تصویر استیطاع
سر به زیر خواهی سرافکنده خواهی، کوفته یافتن درمانده یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استماع
تصویر استماع
گوش داشتن، شنیدن آواز
فرهنگ لغت هوشیار
آگاهی خواهی، دیده وری آگهی خواستن آگاهی جستن اطلاع خواستن، پرسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطاعه
تصویر استطاعه
توان توانش، بی نیازی
فرهنگ لغت هوشیار
توانستن یارستن توانایی داشتن قدرت داشتن، سرمایه داشتن ثروتمند بودن مستطیع بودن، توان توانش توانایی یارایی، بی نیازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استماع
تصویر استماع
گوش دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مستراح
تصویر مستراح
آبخانه، دستشویی، دست به آب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقتطاع
تصویر اقتطاع
جدا کردن، قطع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستجمع
تصویر مستجمع
جمع کننده، جامع، کامل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستهان
تصویر مستهان
ذلیل، پست و زبون، خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستدعا
تصویر مستدعا
درخواست شده، خواهش شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستدام
تصویر مستدام
دوام یافته، پایدار، دائم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستطرف
تصویر مستطرف
تازه، نو، شگفت، طرفه، عجیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستعان
تصویر مستعان
کسی که از او استعانت می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استطاعت
تصویر استطاعت
توانایی داشتن، توانستن، سرمایه داشتن، در فقه قدرت و توانایی داشتن برای انجام بعضی احکام شرعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستفاد
تصویر مستفاد
استفاده شده، برگرفته، به دست آمده، حاصل شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستعار
تصویر مستعار
چیزی که عاریه گرفته شده، به عاریت خواسته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستشار
تصویر مستشار
رایزن، کسی که با او مشورت می کنند، طرف مشورت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسترضع
تصویر مسترضع
شیرخوار، ویژگی بچه ای که غذای اصلی او شیر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستراح
تصویر مستراح
مبال، مبرز، جایی، توالت، موضع قضای حاجت، آبریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستجاب
تصویر مستجاب
برآورده شده، اجابت شده، به اجابت رسیده، قبول شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستودع
تصویر مستودع
امانت داده شده، سپرده شده، جای نگه داری ودیعه، امانتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستغاث
تصویر مستغاث
کسی که از او استغاثه شده، کسی که از او فریادخواهی شده، استغاثه، دادخواهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متطاوع
تصویر متطاوع
فرمانبردار، سر به زیر فروتن مطیع فرمانبردار، فروتن
فرهنگ لغت هوشیار