جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مستطاب

مستطاب

مستطاب
پاک و پاکیزه، عنوان محترمانه در خطاب به شخص، خوشایند، شایسته مثلاً کتاب مستطاب
مستطاب
فرهنگ فارسی عمید

مستطاب

مستطاب
نعت مفعولی ازاستطابه. خوش آمده و پاک آمده و لذیذ. (غیاث) (آنندراج). خوش و نیکو و پسندیده و شایسته و خوش آیند. (ناظم الاطباء). پاکیزه. رجوع به استطابه شود:
خیک اشکم گو بدر از موج آب
گر بمیرم هست مرگم مستطاب.
مولوی (مثنوی).
گرقضا افکند ما را در عذاب
کی رود آن طبع و خوی مستطاب.
مولوی (مثنوی).
- جناب مستطاب...، از القاب و عناوین بزرگان که در مخاطبه یا مکاتبه به کار بردندی.
، خوشبوی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، مهربان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مستطاع

مستطاع
امری که در استطاعت و توانایی کسی باشد، فرمان بردار، مطیع
مستطاع
فرهنگ فارسی عمید

مستجاب

مستجاب
قبول کرده شده، پذیرفته، مقبول، انجام یافته، برآورده، درگیر شده، روا
فرهنگ لغت هوشیار