جدول جو
جدول جو

معنی مستراح

مستراح
مبال، مبرز، جایی، توالت، موضع قضای حاجت، آبریز
تصویری از مستراح
تصویر مستراح
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مستراح

مستراح

مستراح
آبخانه، جای آسایش و فراغت و جای راحت، جای لازم، کنار آب، حاجتگاه، خلا، طهارت خانه
فرهنگ لغت هوشیار

مستماح

مستماح
نعت مفعولی از استماحه. آنکه از او عطا و بخشش خواسته باشند. (از اقرب الموارد). رجوع به استماحه شود
لغت نامه دهخدا

مستریح

مستریح
نعت فاعلی از استراحه. راحت یافته. (اقرب الموارد). آرامش یافته. آرام. آسوده. برآسوده. رجوع به استراحه شود، از بین عباد کسی است که خداوند تعالی او را بر راز مقدرات آگاه ساخته باشد و در نتیجه از سختی طلب و انتظار آسوده گشته. (اقرب الموارد). کسی را گویند که حق عز اسمه او را از سِرّ قدر آگاه فرمود باشد چه چنین می داند که آنچه مقدر است در وقت معلوم وقوع آن حتمی و ناگزیراست و آنچه مقدر نیست وقوع آن محال باشد پس خود را از طلب و انتظار آنچه واقع نخواهد شد و از اندوه و حسرت آنچه از او فوت شده فارغ داشته صبر و تسلیم بر آنچه را که وقوع خواهد یافت وجهۀ همت خود ساخته باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از تعریفات جرجانی) ، کنایه از شخص میت و مرده. بسبب آسودگی او از مشقات و غمهای دنیا. مستراح. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا