- مساس
- بارهنگ آبی از گیاهان، سایش دستمالی مس کردن دست مالیدن سودن، مس سایش
معنی مساس - جستجوی لغت در جدول جو
- مساس ((مِ))
- سودن، مالیدن
- مساس
- دست مالیدن، مالش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرواسیدن: به دست چیزی راسودن بسودن
دلنازک، زودرنج، زودکنش
جمع بسبس، زمین های خشک شخ ها
بسیار مکر
بنیاد، پایه، شالوده، زیرساخت
بهم ساییده
اسس، بنیادها
بسیار تجسس کننده
بسیار حس، سخت ادارک، دریابنده، تیزحس
پی، بنیاد، پایه، شالوده
گذرگاه، راه و جای عبور
مساحت کننده، زمین پیما
مالیده شده، به هم ساییده شده
علاج کردن، درمان کردن، چاره کردن
کسی که سریعاً از اعمال دیگران ناراحت می شود، ویژگی چیزی که سریعاً در برابر عوامل بیگانه عکس العمل نشان می دهد، کنایه از مهم مثلاً موقعیت حساس، دارای گیرایی قوی مثلاً شامۀ حساس
سوراخ های زیر پوست بدن که عرق از آن ها دفع می شود
تشویش کردن در بیع، کم کردن بها، چانه زدن خریدار و فروشنده
از ریشه پارسی تشتگر تشت ساز
گزیر (عسس) شبگرد، گرگ
سخن چینی
نو رسته گیاه
از ریشه پارسی ک مروسیدن مروسش (ممارسه)، سختی، نیرو مروسیدن علاج کردن
خیک روغن، خیک انگبین، استواری
زمین پیما
جمع سم، روزنان سوراخ ها بنموی ها جمع مسم (مسمم) : سوراخها، سوراخهای باریک و ریز که در سراسر پوست بدن وزیر هر بن موی باشد و عرق از آنها بیرون آید جمع مسامات. توضیح بعضی مسام را جمع سم بمعنی سوراخ دانسته اند. یا مسام جسد. سوراخهای بن موی. یا مسام جلد. سوراخهای پوست (بشره) : سیل از اطراف عیون بر طبقات زجاجی افتاده و مسام جلد زمین بمسامیر جلیدی درهم دوخته
سروا خواندن (سروا حدیث)، راندن: ستور را، نوشتن راندن (چارپایان گله و غیره) سوق. یا مساق ترسل. نامه نوشتن: در اثنا کتابت و مساق ترسل بر ارباب حرمت واصحاب حشمت نستیزد، خواندن حدیث
دوری، بینی
جای گذر و راه
ششگوشه شش پهلو، پا آهو در ساختمان، ششلول، شش پایه (شش رکنی)، شش بندی در چامه سرایی دارای شش (رکن عضو و غیره) کرده، سطحی شش گوشه شش ضلعی، مسمطی است که هر بند آن دارای شش مصراع باشد، بیتی که اجزاء وزن در آن شش بار تکرار شود شش رکنی: چون فاع این فع را بر جزوی که پیش از آنست میفزایند و بیت مثمن را مسدس میگردانند... یاعرصه مسدس. جهان باعتبار شش جهت: وصدای اصطکاک صخرتین هنگام ملاقات ایشان از بسیط این عرصه مسدس در محیط گنبد اطلس افتاد. یا مسدس عالم (گیتی)، عرصه مسدس: از دم خلق تو در مسدس گیتی بوی مثلث بهر مشام بر آمد. (خاقانی)
سودن
فرانسوی شکر لای مایع غلیظ شربتی شکل تیره رنگی که در کارخانه های قند سازی در نتیجه جوشاندن نیشکر و یا پس از استخراج شکر از جوشانده چغندر قند حاصل میشود. معمولا نتیجه جوشاندن نیشکر در حدود 40 یا 60 درصد قند قابل استخراج دارد و از آن جهت استخراج شکر استفاده میکنند ولی ملاسی که از شیره چغندر قند حاصل میشود چون قبلا مورد استفاده استخراج شکر قرار گرفته دیگر مقدار قند موجود در آن عملا در کارخانه های قند سازی قابل استخراج نیست و با وجود آنکه مقدار قند موجود در آن ممکنست تا 20 الی 30 درصد هم برسد بعلت وجود املاح پتاس زیادی که در آن است این ملاس مورد استفاده برای استخراج قند واقع نمیشود ولی در عوض از آن جهت ساختن الکل و استخراج نمکهای پتاس موجود در آن و کشت مخمرات جو استفاده میشود
بخیلی کردن در بیع با کسی و پائین آوردن قیمت و کم کردن آن، مبالغه بین خریدار و فروشنده