معنی مراس - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مراس
مراس
- مراس
- از ریشه پارسی ک مروسیدن مروسش (ممارسه)، سختی، نیرو مروسیدن علاج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مراس
- مراس
- فحل مراس، گشن شدید و سخت. (منتهی الارب). ذو شده. (اقرب الموارد) ، شدید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا