- مزگ
- بادام تلخ
معنی مزگ - جستجوی لغت در جدول جو
- مزگ ((مَ زْ))
- درخت بادام تلخ
- مزگ
- بادام تلخ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مسجد
مسجد، محل عبادت مسلمانان
هوای تیره
مسجد: تو مشرف تری ز هر مردم همچو بیت الحر ز هر مزکت. (سوزنی رشیدی) یا مزکت آدینه. مسجد جمعه مسجد جامع: با چنین ماه چنین جشن بود همچو در مزکت آدینه سرای. (فرخی)
اجرت
شاخه های کوچک که بر تنه شاخه های بزرگ میروید ترکه شاخ خرد
دارای برتری و مزیت
شوخی کردن، شوخی، مزاح
مردن، موت، کنایه از نیستی، فنا
مرگ موش: آرسنیک، شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود
مرگ و میر: مرگامرگ
مرگ پای آگیش: مرگ که پاپیچ همه کس شود
مرگ موش: آرسنیک، شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود
مرگ و میر: مرگامرگ
مرگ پای آگیش: مرگ که پاپیچ همه کس شود
آمیختن، آمیخته کردن، در هم کردن
املای دیگر واژۀ مشک، مادۀ خوش بو و سیاه رنگی که در ناف آهوی مشک تولید می شود
املای دیگر واژۀ مشک، پوست دباغی شدۀ گوسفند که آن را قالبی کنده باشند و در آن آب یا دوغ یا چیز دیگر نگه داری می کنند
آنچه در برابر کاری گرفته شود، اجرت، پاداش
زنبور عسل، نوعی زنبور کوچک به رنگ زرد یا قهوه ای که موم و عسل تولید می کند، مگس انگبین، گوژانگبین، نحله، منج، کبت
شاخه ای که از درخت خرما یا تاک ببرند، اژغ، آژغ، ازغ
گیج، گول، احمق
قمار، منگ، منگیا
منگیدن، آهسته حرف زدن، زیر لب سخن گفتن
قمار، منگ، منگیا
منگیدن، آهسته حرف زدن، زیر لب سخن گفتن
میگو، جانوری آبی با چنگال و پاهای بلند به اندازۀ ملخ که بعضی از انواع آن مصرف خوراکی دارد، ملخ دریایی، اربیان، روبیان
مغز. یا خداوند مزغ. خردمند با تدبیر: ای زیرکان خداوندان مزغ خ
اجرت کار کردن، اجرت کار
شوخی کردن
پارسی تازی گشته مزگ درخت بادام تلخ در هم آمیختن در آمیختن آمیزش، بر افژولیدن آمیختن درهم آمیختن مخلوط کردن، آمیزش اختلاط
فنای حیات و نیست شدن، وفات، مردن
کاهیده مزیه فرایستگی زیرک خوشخوی ظریف، دارای مزیت ممتاز: زاهدی در غزنی از دانش مزی بد محمد نام و کنیت سررزی. (مثنوی)
طعب، طعم، قوه چشائی
ابر، ابرپر آب، باران ابر (پرآب)، باران
مشک. توضیح برای ترکیبات آن هم
لوله ای بزرگ گلی که آنرا برای معبر آب سازند
ملخ جراد، ملخ صحرایی که درجنوب ایران باآب نمک جوشانند و خورند
ترکه، شاخ خرد