معنی مزگه
- مزگه((مِ گَ))
- هوای تیره
واژههای مرتبط با مزگه
مزگه
- مزگه
- هوای تیره
مزگه
- مزگه
- هوای تیره. (برهان) (رشیدی)
مزگت
- مزگت
- مسجد
مزله
- مزله
- جای لغزیدن، لغزشگاه
مزگت
- مزگت
- مسجد، محل عبادت مسلمانان
لزگه
- لزگه
- تکه قطعه قاچ
مزله
- مزله
- مزله و مزلت در فارسی لغزش، لغزشگاه جای لغزیدن محل لغزش، لغزش: و مثل ما کسان از مزلت و منقصتی خالی نباشند، جمع مزال
مزگت
- مزگت
- مسجد: تو مشرف تری ز هر مردم همچو بیت الحر ز هر مزکت. (سوزنی رشیدی) یا مزکت آدینه. مسجد جمعه مسجد جامع: با چنین ماه چنین جشن بود همچو در مزکت آدینه سرای. (فرخی)
مزره
- مزره
- چراغدان مرزه
