جدول جو
جدول جو

معنی مشگ

مشگ
املای دیگر واژۀ مشک، مادۀ خوش بو و سیاه رنگی که در ناف آهوی مشک تولید می شود
تصویری از مشگ
تصویر مشگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مشگ

مشگ

مشگ
املایِ دیگر واژۀ مَشک، پوست دباغی شدۀ گوسفند که آن را قالبی کنده باشند و در آن آب یا دوغ یا چیز دیگر نگه داری می کنند
مشگ
فرهنگ فارسی عمید

مشک

مشک
ماده ای با عطر نافذ و پایدار که از کیسه ای در زیر شکم نوعی آهوی نر به دست می آید
مشک
فرهنگ نامهای ایرانی

مرگ

مرگ
مردن، موت، کنایه از نیستی، فنا
مرگ موش: آرسنیک، شبه فلز جامد، بلوری، شکننده و قهوه ای تیره که دارای ترکیبات سمی و مهلک است و در صنعت به کار می رود
مرگ و میر: مرگامرگ
مرگ پای آگیش: مرگ که پاپیچ همه کس شود
مرگ
فرهنگ فارسی عمید

مشط

مشط
خَرَک، در موسیقی قطعۀ چوبی یا استخوانی کوچکی بر روی کاسۀ برخی سازهای زهی که سیم ها از روی آن رد می شود
مشط
فرهنگ فارسی عمید