اشتغال ورزیدن در کاری و مروسیدن و رنج کشیدن در آن و ارادۀ کاری کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مزاوله. کوشش در چیزی و رسیدن به کار. (ناظم الاطباء). خو کردن به کاری. عادت کردن به چیزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شرف مردی را بدان توان شناخت که از ملابست اعمال دون و مزاولت امور حقیره اجتناب نماید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا منسوب به جالینوس)
اشتغال ورزیدن در کاری و مروسیدن و رنج کشیدن در آن و ارادۀ کاری کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مزاوله. کوشش در چیزی و رسیدن به کار. (ناظم الاطباء). خو کردن به کاری. عادت کردن به چیزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شرف مردی را بدان توان شناخت که از ملابست اعمال دون و مزاولت امور حقیره اجتناب نماید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا منسوب به جالینوس)
مطاوله: جنگی بپای شد که از آن سخت تر نباشد که خصمان در کار مطاولت افکندند و نیک بکوشیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 493). چون مسافت میان هر دو لشکر نزدیک شد کافر راه مطاولت در محاربت و مصابرت در مصاولت پیش گرفت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 201). سوار و پیادۀ ممالک خود بخواند و راه مطاولت در پیش نهاد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 350). و رجوع به مادۀ بعد شود
مطاوله: جنگی بپای شد که از آن سخت تر نباشد که خصمان در کار مطاولت افکندند و نیک بکوشیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 493). چون مسافت میان هر دو لشکر نزدیک شد کافر راه مطاولت در محاربت و مصابرت در مصاولت پیش گرفت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 201). سوار و پیادۀ ممالک خود بخواند و راه مطاولت در پیش نهاد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 350). و رجوع به مادۀ بعد شود
مناوله. مناوله. چیزی به کسی دادن. به یکدیگر تعارف کردن: یک شیشۀ صرف باقی است اگر رغبتی هست تا ساعتی به مناولت آن تزجیۀ روزگار کنیم. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 84). رجوع به مناوله شود
مناوله. مناوله. چیزی به کسی دادن. به یکدیگر تعارف کردن: یک شیشۀ صرف باقی است اگر رغبتی هست تا ساعتی به مناولت آن تزجیۀ روزگار کنیم. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 84). رجوع به مناوله شود
مقاوله. گفت و شنود. گفتگو: چه آن جمع اهل مقاومت و کفو مقاولت او نبودند و همه به یک لطمه از موج بحر او متلاشی شدندی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 203). و رجوع به مقاوله شود
مقاوله. گفت و شنود. گفتگو: چه آن جمع اهل مقاومت و کفو مقاولت او نبودند و همه به یک لطمه از موج بحر او متلاشی شدندی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 203). و رجوع به مقاوله شود
اشتغال ورزیدن در کاری مروسیدن و رنج کشیدن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). با چیزی واکوشیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). زوال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، با کسی واکوشیدن. (دهار) ، ارادۀ کاری کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). و رجوع به مزاولت و مزاوله شود. یقال: زاوله مزاولهو زوالا، أی عالجه و حاوله و طالبه. (ناظم الاطباء) ، چیزی را با چیزی قرین کردن. (غیاث)
اشتغال ورزیدن در کاری مروسیدن و رنج کشیدن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). با چیزی واکوشیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). زِوال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، با کسی واکوشیدن. (دهار) ، ارادۀ کاری کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). و رجوع به مزاولت و مزاوله شود. یقال: زاوله مزاولهو زوالا، أی عالجه و حاوله و طالبه. (ناظم الاطباء) ، چیزی را با چیزی قرین کردن. (غیاث)
مجاوله: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و به مجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند... (مرزبان نامه). رجوع به مجاوله شود
مجاوله: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و به مجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند... (مرزبان نامه). رجوع به مجاوله شود
مزاوله و مزاولت در فارسی: مروسیدن خوگر شدن کلنجار (شیرازی)، ورزیدن، خواست، پی گیری پشتکار بکاری اشتغال ورزیدن، ممارست کردن در کاری ورزیدن، اراده کاری کردن، اشتغال بکاری، ممارست
مزاوله و مزاولت در فارسی: مروسیدن خوگر شدن کلنجار (شیرازی)، ورزیدن، خواست، پی گیری پشتکار بکاری اشتغال ورزیدن، ممارست کردن در کاری ورزیدن، اراده کاری کردن، اشتغال بکاری، ممارست
با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
با هم جولان کردن با یکدیگر گشتن در نبرد: اوساط حشم و آحاد جمع لشکر چون شغال و روباه و گرگ و امثال ایشان در پیش افتادند و بمجاولت و مراوغت در آمدند و از هر جانب می تاختند
کاری را بتانی و درنگ انجام دادن بدرازا کشیدن کار: عجب تر آنست که تدارک این کار در مطاولت افکند، تاخیر کردن کسی را در و عده کار را دراز کردن بر کسی، جنگ را طول دادن، باهم نبرد کردن: و تایک تیر در جعبه امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند، تانی در کاری، تطویل جنگ
کاری را بتانی و درنگ انجام دادن بدرازا کشیدن کار: عجب تر آنست که تدارک این کار در مطاولت افکند، تاخیر کردن کسی را در و عده کار را دراز کردن بر کسی، جنگ را طول دادن، باهم نبرد کردن: و تایک تیر در جعبه امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند، تانی در کاری، تطویل جنگ