- مزاح
- شوخی
معنی مزاح - جستجوی لغت در جدول جو
- مزاح
- هزل، شوخی، خوش طبعی، مسخرگی
- مزاح
- بسیار شوخی کننده، بسیار شوخ
- مزاح
- لودگی، فکاهت، خوشمزگی، مطابیه
- مزاح ((مِ))
- شوخی، خوش طبعی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دست و پا گیر
در علم عروض شعری که در آن زحاف واقع شده
کسی یا چیزی که باعث زحمت دیگری می شود، رنج رساننده
مزاحه درفارسی شوخی لیمش لودگی شوخی کردن، شوخی خوش طبعی
زحمت رساننده، مانع و بازدارنده
بهر جزیده بنگرید به زحاف، کارزار دیده، جمع مزحف، غیژگاهان خزیدن جای ها مقاتله شده (تاج العروس)، بحر یار کنی که در آن حرفی کم یا زیاده شده باشد مانند: مفاعلن از مفاعیلن و فاعلان از فاعلن: درذکر بحور قدیم و حدیث و نقش دائر و تقطیع ابیات سالم و مزاحف آن. توضیح برای فرق آن با منزحف
شوخی کردن، شوخی خوش طبعی
Obtrusive, Troublesome
intrusivo, problemático
aufdringlich, lästig
natrętny, kłopotliwy
навязчивый , беспокойный
нав'язливий , проблемний
opdringerig, hinderlijk
entrometido, molesto
intrusif, ennuyeux
invadente, fastidioso
दखल देने वाला , परेशान करनेवाला
দৃষ্টি আকর্ষণকারী , ঝামেলাযুক্ত
mengganggu
rahatsız edici, sorunlu
주제넘은 , 성가신
冒失的 , 麻烦的
押し付けがましい , 面倒な
חוֹצְפָּנִי , מפריע
kero, shida
ก้าวก่าย , เป็นภาระ