معنی مزاح
- مزاح(مُ)
- دور گردانیده. رانده. برطرف ساخته.
- مزاح العله، بی تعلل و بهانه. بهانه برطرف کرده شده: در عوارض حاجات و سوانح مهمات مزاح العله گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی). به خزائن و مراکب و اسلحه و اسباب سپه داری او را مستظهر و مزاح العله گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 62)
