جدول جو
جدول جو

معنی مزاحه

مزاحه((مَ حَ یا حِ))
شوخی کردن، شوخی، خوش طبعی
تصویری از مزاحه
تصویر مزاحه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مزاحه

مزاحه

مزاحه
مزاحه درفارسی شوخی لیمش لودگی شوخی کردن، شوخی خوش طبعی
مزاحه
فرهنگ لغت هوشیار

مزاحه

مزاحه
مزاحه. مزاحت. رجوع به مزاحه و مزاحت و مزاح شود
لغت نامه دهخدا

مزاحه

مزاحه
لاغ کردن. لاغ. شوخی کردن. مزاح. مزاحه. مزاحت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خوش طبعی. شوخی. رجوع به مزاح و مزاحه و مزاحت شود. بازی کردن. (قانون الادب ج 1 ص 395 چ بنیاد فرهنگ) : مزاحه، ممازحه، لاغ کردن باکسی. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

مازحه

مازحه
مازحه در فارسی: مونث مازح: زن لوده زن بزله گوی مونث مازح زن مزاح کننده زن بذله گو
فرهنگ لغت هوشیار