جدول جو
جدول جو

معنی مزاحف

مزاحف((مُ حَ))
مقاتله شده، بحر یا رکنی که در آن حرفی کم یا زیاده شده باشد
تصویری از مزاحف
تصویر مزاحف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مزاحف

مزاحف

مزاحف
بهر جزیده بنگرید به زحاف، کارزار دیده، جمع مزحف، غیژگاهان خزیدن جای ها مقاتله شده (تاج العروس)، بحر یار کنی که در آن حرفی کم یا زیاده شده باشد مانند: مفاعلن از مفاعیلن و فاعلان از فاعلن: درذکر بحور قدیم و حدیث و نقش دائر و تقطیع ابیات سالم و مزاحف آن. توضیح برای فرق آن با منزحف
فرهنگ لغت هوشیار

مزاحف

مزاحف
شعری که در آن زِحاف واقع باشد. (آنندراج) (منتهی الارب). دارای زحاف، و زحاف در شعر افتادن حرفی است میان دو حرف، پس یکی به دیگری نزدیک شود. (منتهی الارب). به اصطلاح عروض رکن غیرسالم یعنی رکنی که در آن تغییر واقع شده باشد. (غیاث). رجوع به زحاف شود
لغت نامه دهخدا

مزاحف

مزاحف
جَمعِ واژۀ مَزحَف، جای غیژیدن مار و جای افتادن قطره های باران. مزاحف الحیّات، جای های غیژیدن ماران. مزاحف السحاب، جای های افتادن قطره های باران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مصاحف

مصاحف
مُصحَف ها، نامه ها و اوراقی که آن ها را در یک جلد جمع کرده باشند، کتاب ها، قرآنها، جمعِ واژۀ مُصحَف
مصاحف
فرهنگ فارسی عمید

مزاحه

مزاحه
مزاحه درفارسی شوخی لیمش لودگی شوخی کردن، شوخی خوش طبعی
مزاحه
فرهنگ لغت هوشیار