جدول جو
جدول جو

معنی مرتمی - جستجوی لغت در جدول جو

مرتمی(مُ تَ)
نگهبان. طلایه. دیده بان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). طلیعه. (متن اللغه) ، انداخته شده. (ناظم الاطباء). نعت است از ارتماء. رجوع به ارتماء شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
(پسرانه)
پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مرتجی
تصویر مرتجی
امیدوار، آنکه نسبت به برآورده شدن آرزویش خوشبین باشد، آرزومند، متوقع، مایۀ امید، راجی، بیوسنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتشی
تصویر مرتشی
رشوه گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتدی
تصویر مرتدی
کسی که ردا پوشیده باشد، محتجب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتمی
تصویر منتمی
آنکه خود را به کسی یا چیزی نسبت بدهد، بازی که از جایی به جای دیگر بپرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
پسندیده، خوب و مرغوب، برگزیده، پسندکرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
مربوط به مردم، کنایه از از جنس بشر بودن، کنایه از مروّت، انسانیّت، کنایه از خوش رفتاری با مردم
فرهنگ فارسی عمید
انسان بودن بشریت انسانیت، دارای صفات نیک انسان بودن مروت: بگیتی به از مردمی کار نیست بدین با تو دانش به پیکار نیست. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
خشنود، برگزیده، لقب حضرت علی (ع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتشی
تصویر مرتشی
رشوه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتمی
تصویر منتمی
وابسته کسی که خود را بکسی یا چیزی نسبت کند نسبت یابنده: (و خون خلقی از منتمیان درگاه بهر کوی و ساباط بر زمین ریختند) (نفثه المصدور. چا. یز. 25)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتمی
تصویر ماتمی
عزادار، سوگوار، ماتم دیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
((مَ دُ))
وضع یا کیفیت داشتن رفتارها و منش های انسانی، انسانیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتضی
تصویر مرتضی
((مُ تَ ضا))
پسندیده و برگزیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتشی
تصویر مرتشی
((مُ تَ))
رشوه گیرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتمی
تصویر منتمی
((مُ تَ))
کسی که خود را به کسی یا چیزی، نسبت کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
خصوصی، شخصی، ملی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
Vernacular
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
vernaculaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
方言的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
עממי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
방언의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
lokal
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
स्थानीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
ludowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
vernacolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
vernáculo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
volkstaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
народний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
народный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
volkstümlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
vernáculo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مردمی
تصویر مردمی
方言の
دیکشنری فارسی به ژاپنی