نسبت کننده با کسی و منسوب شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب). منسوب شده به کسی. (ناظم الاطباء). آنکه خود را به کسی یا چیزی نسبت کند: بل که بسیار ملتجیان و منتمیان به هرحال از ایشان برگشتند. (عتبهالکتبه). از حوادث ایام در ضمان امان محمی و به حسن عاطفت مامنتمی پشت به دیوار فراغت بازدهی. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 203). خون خلقی از منتمیان درگاه به هر کوی و ساباط بر زمین ریختند. (نفثهالمصدور چ یزدگردی ص 25) ، باز پران از جایی به جایی. (آنندراج) (از منتهی الارب). بازی که از جایی به جایی پرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انتماء شود
منتها در فارسی: انجامیده، فرجامیده به پایان رسیده، پایان بپایان رسیده بانجام رسیده، انجام داده، پایان انجام: (از ابتدا آفرینش تا منتهای عالم بیک نفخه اسرائیل همه در بسیط قیامت حاضر کند) (کشف الاسرار . 527: 2) یا از مبدا تا منتهی. از اول تا آخر، نهایت النهایه: (همه سر وقت حاضر شدند منتهی راضی نبودند، { آخر آخرین. یا منتهی درجه. آخرین درجه. یا منتهای مراتب. النهایه (در مورد استثنا بکار رود) یا منتهای مراد (مقصود)، نهایت مقصود کمال مطلوب. یا به منتهای چیزی رسیدن . بپایان آن رسیدن، باخر رسنده بانجام رسنده، بپایان رساننده، کسی که در علمی فنی یا صنعتی استاد شده مقابل مبتدی، تمام شده