مرتشی مرتشی رشوه گیر. رشوه خوار. رشوه خواه. پاره ستان. پاره گیر. رشوت ستاننده. رشوت ستان. نعت فاعلی است از ارتشاء. رجوع به ارتشاء شود: خوش کننده است او خوش و عین خوشی بی خوشی نبود خوشی ای مرتشی. مولوی لغت نامه دهخدا
مرتشی مرتشی پاره ستان، رشوه ستان، رشوه گیرنده، رشوه خوار، رشوه گیرمتضاد: راشی فرهنگ واژه مترادف متضاد
ارتشی ارتشی منسوب و مربوط به ارتش، آن که در ارتش کار می کند، به رنگ لباس های نظامی، خاکی فرهنگ فارسی معین