آن چیزها که بر آنها سوار شوند. (غیاث اللغات). مرکب. (منتهی الارب). حیوان یا وسائلی که بر آنها سوار شوند و طی طریق کنند، اعم از اسب یا کشتی. رجوع به مرکب شود: بفرموده تا به وجه اعظام و احترام با ساز و عدت و آلت و اهبت و مراکب و موالی با سرخانه و اهالی گردد. (مرزبان نامه، از فرهنگ فارسی معین). بفرمود تا جواری و منشآت و مراکب و سفاین را ترتیب سازد. (بدایع الازمان فی وقایع کرمان)
آن چیزها که بر آنها سوار شوند. (غیاث اللغات). مَرْکَب. (منتهی الارب). حیوان یا وسائلی که بر آنها سوار شوند و طی طریق کنند، اعم از اسب یا کشتی. رجوع به مرکب شود: بفرموده تا به وجه اعظام و احترام با ساز و عدت و آلت و اهبت و مراکب و موالی با سرخانه و اهالی گردد. (مرزبان نامه، از فرهنگ فارسی معین). بفرمود تا جواری و منشآت و مراکب و سفاین را ترتیب سازد. (بدایع الازمان فی وقایع کرمان)