- مراکب
- جمع مرکب، رهواران جمع مرکب: بفرمود تا بوجه اعظام و احترام باسازوعدت و آلت و اهبت و مراکب و موالی با سرخانه و اهالی گردد
معنی مراکب - جستجوی لغت در جدول جو
- مراکب ((مَ کِ))
- جمع مرکب
- مراکب
- مرکب ها، چیزهایی که بر آن سوار شوند، حیواناتی که بر آن سوار شوند، جمع واژۀ مرکب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جایگاه ها
چگونگی
بر هم نشستن
اقدام کننده به کاری به ویژه کار زشت
منکب ها، بیخ های بازو و کتف، شانه ها، ناحیه ها و کرانه ها، جمع واژۀ منکب
مراقبت کننده، نگهبان، در تصوف سالکی که در حال مراقبت است
بر روی یکدیگر انباشته شده
جمع مرکز، مندوها کیان ها میانک ها
مواظب، ناظر، نگران، نگرنده
آرزومند، راغب، مشتاق، مایل
درجات، طبقات، رتبه ها
اقدام کننده بکاری
جمع منکب، بازو ها دوش ها جمع منکب کتفها دوشها: (و بجلابیب مواهب خاطر مناکب مثالب عبارت آنرا بپوشانید) (روضه العقول مقدمه مرزبان نامه. . 1317 ص ز)، کرانه ها، نقبای قوم، چهار پر بال مرغ بعد از قوادم
جمع موکب، اسواران گروهان سوار جمع موکب: گروههایی که همراه پادشاه یا امیر هستند
قافیه ای که در آن سه حرف متحرک با هم جمع شود مانند «شکند» و «فکند»
موکب ها، گروه سواران یا پیادگان، سوارها یا پیاده های که در التزام رکاب پادشاه باشند، جمع واژۀ موکب
مرکز ها، میان دایره ها، نقطه های وسط دایره، محل های اقامت شخص یا حاکم و والی، پایگاه ها، مکان ها، کنایه از دنیاها، جهان ها، جمع واژۀ مرکز
مرتبه ها، مقام ها، منزلت ها، پایه ها، بارها، دفعه ها، در تصوف مراحل سلوک، طبقه های ساختمان، جمع واژۀ مرتبه
Perpetrator
Attentive, Caring, Proctor, Vigilant
perpetrador
atento, carinhoso, fiscal, vigilante
Täter
aufmerksam, fürsorglich, Aufsichtsperson, wachsam
sprawca
uważny, troskliwy, nadzorca, czujny