جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مراکب

مراکب

مراکب
جمع مرکب، رهواران جمع مرکب: بفرمود تا بوجه اعظام و احترام باسازوعدت و آلت و اهبت و مراکب و موالی با سرخانه و اهالی گردد
فرهنگ لغت هوشیار

مراکب

مراکب
مَرکَب ها، چیزهایی که بر آن سوار شوند، حیواناتی که بر آن سوار شوند، جمعِ واژۀ مَرکَب
مراکب
فرهنگ فارسی عمید

مراکب

مراکب
آن چیزها که بر آنها سوار شوند. (غیاث اللغات). مَرْکَب. (منتهی الارب). حیوان یا وسائلی که بر آنها سوار شوند و طی طریق کنند، اعم از اسب یا کشتی. رجوع به مرکب شود: بفرموده تا به وجه اعظام و احترام با ساز و عدت و آلت و اهبت و مراکب و موالی با سرخانه و اهالی گردد. (مرزبان نامه، از فرهنگ فارسی معین). بفرمود تا جواری و منشآت و مراکب و سفاین را ترتیب سازد. (بدایع الازمان فی وقایع کرمان)
لغت نامه دهخدا

مناکب

مناکب
منکب ها، بیخ های بازو و کتف، شانه ها، ناحیه ها و کرانه ها، جمعِ واژۀ منکب
مناکب
فرهنگ فارسی عمید

مراقب

مراقب
مراقبت کننده، نگهبان، در تصوف سالکی که در حال مراقبت است
مراقب
فرهنگ فارسی عمید